◄ΣΞΣ♥мλη☻,Кн☺Ð₪Σ♥ΣΞΣ►
ای کاش تنها غمم ،شکستن نوک مدادم بود.
28 آذر 1391برچسب:, :: 11:0 قبل از ظهر ::  نويسنده : arash       
پروردگارا :

به لطف آرامشی که عطا فرمودی عشق الهی که ارزانی داشتی

و روح خدایی که در ما دمیدی

قادریم هر آنچه

موجب رضای تو و رستگاری ماست انجام دهیم ..

 

 

هر شب روشن که ماه دلربا خندد به من

ای عجب در چهره مهتاب می بینم تویی

خواب نا آرام من آئینه تصویر تست

رو به هر سو می کنم

در خواب می بینم تویی

ایکه دور افتاده ای از ما

روح من نزدیک توست

چون پرنده در روز و شب

در خاطرم پر می زنی

هر زمان تنها شوم همراه مهتاب خیال

از افق بر در و بال دلم سر می زنی

روز ها چون بگذرم از مسیر آشنا

هر کجا پا میگذارم گویم که جای پای اوست

شب چو تنها می نشینم

با خیالت گرم راز

هر صدا آید بگوشم

گویم این آوای اوست

 

برای عشاق آنگاه که در کنار هم به آرامش میرسند

حد و مرزی وجود ندارد

ایدن

 

من نگاه تو را شعر میکنم

تو شعر مرا نگاه میکنی

بازی عجیبیست

شعر نگاه تو روی قافیه های دلم می نشیند

و زبانم این دیوانگی را می سراید

تو را به این نگاه عاشقانه قسم

شعر چشمانت را از من مگیر

به تمامی عشق قسم

من با نگاه تو شاعر شدم..

 

 

اختلاف نداریم

کمی جغرافیای ما مختلف است!!

قلب من شمال شرقی تنم می تپد

قلب تو جنوب مرکزی ات!

من دلتنگ ماضی توام که بعید شده

تو اسیر حالی،فرقی ندارد ساده یا استمراری

فصل مشترکی که نود درجه اختلاف دارد!

رویا های تو.....کابوس های من

 

 

نشنو از نی

نی حصیری بی نوا ست

بشنو از دل

دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه دلبر شود..

 

میشه میشی بشن روزا

دم غروب مشکی بشن

مث شب سیاه

میشه مهتابی که میشه

شب چهارده

بدرخشن مث ماه

میشه نورانی که میشه

وقتی آفتاب می تابه

به روی رخ ماه

بشه رنگ زنبورا

که میریزن شهد گلا رو

توی کندوی چشا

میشه از زاویه

دیدن هر لحظه نگاه

هر دفعه یه رنگو دید

میشه از راست میشی

 از چپ سیاه

قهوه ای شکلاتی

گاهی وقتا عسلن

شیرین و روشن

گاهی وقتا رنگ بلا

گاهی وقتا

آماده گم شدنی

توی چشا

واسه پیدا شدن

توی اولین نگاه

د.

زمان تنها چیزی بود که داشتیم

و من فقط

 ماه را جدی گرفته بودم

 و تو را

 که وقتی نبودم

هــم بودی

 که نباشم

هم هستی

باییز

 

 

 

هر چند شکسته جام من را لیلی

اما به خدا نداشت با من میلی

پرسید چقدر دوستش میداری

خشکم زده بود .. وای خیلی خیلی

+

به هر کسی که میرسم من از تو حرف می زنم

به پنجره به آینه به فرش های خانه ام

بیا و چشمهات را ردیف کن در این غزل

که واژه های کهنه ام نمی کنند قانعم

تو را که طرح می زنم به دور باد چشم بد

نریز پای هر کسی انار دانه دانه ام

تمام آنچه گفته ام تمام آنچه هست نیست

اجازه ام نمی دهد حسادت زنانه ام...

+

در وصف تو دوباره غزل کم میاورد

ایهام و استعاره و بدل کم می آورد

وقتی که گاه گاه خوش اخلاق می شوی

لبخند میزنی و عسل کم می آورد

تو پیش چشم شاعر من راه می روی

مفعول فاعلات فعل کم می آورد

از پشت عینک که به من خیره می شوی

یک حلقه نور دور زحل کم می آورد

شب مشتری برج بلند قد شماست

در جیب هاش حوت حمل کم می آورد

باید خودم تو را بسرایم که مثل تو

دنیا و خدای عز و جل کم می آورد

این صفحه جای پیچش موی شما بود

در وصف تو دوباره غزل کم می آورد

+

یک ایل مهاجر عاشق چشم تو است

هر مومن و کافر عاشق چشم تو است

خوشبخت ترین مرد زمینی وقتی

یک دختر شاعر عاشق چشم تو است

 زهرا ساجدی – شقایق

Aftabgardoon71.blogfa

 

 

نگاهش می کنم شاید بخواند

از نگاه من که او را دوست می دارم

ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواهد

به برگ گل نوشتم من

که او را دوست میدارم

ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت

تا او را بخنداند

 

 

بوسه راه خانه تو تا من است

بوسه رقص روح در جشن تن است

بوسه نقب عطر در شبهای ماست

بوسه شهد عشق بر لب های ماست

بوسه سهم آدم از عصیانگری ست

بوسه تنها ارث حوا از پری ست

بوسه عاشق را تسلی میدهد

بوسه عارف را تجلی می دهد

وقت بوسیدن بدن رم می کند

جسم ما جان را مجسم می کند

چون تو قرآن را تلاوت می کنی

بوسه حق را حلاوت می کند

هوش دار ای عطر قرآن در شبت

بر لب الله میمالی لبت

بوسه تشییع تمام واژه هاست

بوسه بعد از اختتام واژه هاست

هر چقدر از بوسه واگویم کم است

بوسه فرق جانور با آدمست

بوسه گاهی گریه باران می شود

مثل اندوه بهاران می شود

بوسه کودک بهار مادر است

بوسه مادر گلی خواب آور است

+

تو رفتی و رد پایت در دلم ماند

شکوه خنده هایت در دلم ماند

دلم را با سحر خوش کرده بودم

غروب ماجرایت در دلم ماند

غم بی انتهایت در دلم ماند

هزار و یکشبم چون باد بگذشت

طنین قصه هایت در دلم ماند

سپردی سرنوشتم را به پاییز

بهار با صفایت در دلم ماند

علی رغم سکوت ساده من

سفر کردی صدایت در دلم ماند

از بلاگ دنیای آرزوها

Sokotvayas.blogfa.com

 

 

از افسانه ها بیرون آمدی

میان خواب و بیداری

کنار مرداب دلم

تپش هایت با مرداب امیخت

تا مرداب کمکم زیبا شد

گیاهی درون آن رویید

گیاهی به زیبایی رویا

کدامین باد بی پروا

دانه این نیلوفر را به خواب من آورد

تا بروید نیلوفری

و بپیچد به همه تار و پودم

در رگهایم تو بودی که میدویدی

در هستی ام ریشه کردی

همه من بودی

از کجا آمدی

جایی نمی روی

وقتی اینجا هستی

اینجا که می تپد

من دیده به راهت

پرده ها را کنار می زنم

بی پرده فریاد می زنم

عشقی را که فرو داده ام

از باغی که ته نگاهت بود

گلها را می آورم

سر راهت می کارم..

 

عشق را نمی توان اداره کرد٬

پدیده ای است که پیش می آید٬

و لحظه ای که بکوشی آن را اداره کنی

همه چیز بهم می خورد

 

 

من عادت دارم نگاه می کنم

به آدم هایی که از دور می ایند

تا آن زمان که ثابت شود

تو نیستند ..

+                                             

با یاد تو زندگی کردن

چه کم خرجه

نه خواب میخواهد

نه خوراک ..

مرصاد

Sadeeghsobh.blogfa

 

حوا دوباره سیب بچین و گناه کن

 خود را برای رفتنمان رو به راه کن

 ما طرد گشته ایم چه اینجا چه از بهشت

 حوای من دوباره بیا و اشتباه کن

 اینجا تمام ثانیه ها لنگ میزنند

 آنسوی مرگ خانه دل را به راه کن

 برخیز تا زپیله تن پر زنیم و بعد

 با هر سپید خود غزلم را سیاه کن

 تا کی گریز و دلهره و حسرت و فغان

 حوا دوباره سیب بچین و گناه کن

بابک تمیز

   

 

مثل آن مسجد سر راهی تنهایم
هرکسی هم که می آید مسافرست
می شکند
هم نمازش را هم دلم را

                        

سرت را نکن زندان افکار

رها کن

فکر ساکن نیست

جاریست

روان است و پهناور

دارای میدان اثر

میگذارد و هم

می پذیرد اثر

شعاعش تا بی نهایت

نهایتش نهایت توست

میبردت تا آنجا که برود

تا آن جا که رفتی

 همراه توست

د.

آنقدر شاعرم امشب

ای سراپا احساس

خون تو در رگ من هم جاریست ،

جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است

نازنین

زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،

ما مطهر شده ایم ،

رضا روشندل

       

نروید آی! به چشمان شما محتاجم
تک و تنها نگذارید مرا محتاجم

اگر از چشم شما دور شوم می میرم
مثل هر آدم خاکی ، به هوا محتاجم

دل به دریا نزنید این همه ، یادم بدهید
به فراگیری قانونِ شنا محتاجم

عابرانی که گذشتید ز غم مرحمتی
به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم

دل حیران من .. انبوه خدایان زمین
چند روزیست به یک قبله نما محتاجم

قصه ها یکسره تکراری و مانند همند
من به لالایی زیبایِ شما محتاجم

گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه ! شرمنده که من خود به دعا محتاجم

 

 

مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد

                     فریـــاد زیـــر آب



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

سلام دوستان عزیز به وبلاگ ماخوش اومدین.مرسی از بازدیدتون.امیدواریم بتونیم مطالبی رو در وبلاگمون قرار بدیم که مورد پسند شما دوستان گل باشه.چندتا خواهش داریم یکی اینکه تو نظر سنجی شرکت کنید .دومی اینکه حتما برامون نظر بزارید.سومی حتما ولطفا عضو هم بشید.مرسی از شما بازیدید کننده ی گرامی.برای اطلاعات بیشتر میتونید به پروفایل مراجعه کنید.هر گونه سوالی هم داشتید میتونید به ادرس ایمیل هر دوتامون بفرستید.مرسی
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ◄ΣΞΣ♥мλη☻,Кн☺Ð₪Σ♥ΣΞΣ► و آدرس arashdnm.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. فداتون بوس بوس





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 756
بازدید دیروز : 2326
بازدید هفته : 3082
بازدید ماه : 12459
بازدید کل : 248836
تعداد مطالب : 987
تعداد نظرات : 151
تعداد آنلاین : 1